%34تخفیف

بررسی نقش آموزش هنرهاي تجسمي بر خودکارآمدی اجتماعی دانش آموزان کم توان ذهني

تعداد158صفحه  درword

بررسی نقش آموزش هنرهاي تجسمي بر خودکارآمدی اجتماعی دانش آموزان کم توان ذهني

چکيده:

موضوع این پژوهش ،بررسی نقش  آموزش هنرهاي  تجسمي بر  خودکارآمدی  اجتماعی  دانش آموزان  کم توان ذهني ،می باشد . از ميان 2 مدرسه معرفي شده از طرف آموزش و پرورش استثنايي شهر کرمانشاه با استفاده از روش نمونه گيري گروه های در دسترس، يک مدرسه انتخاب ودانش آموزان این مدرسه را که 30دانش آموز در محدوده سني 18-13 سال، طيف بهره هوشي 74- 60 و خودکارآمدي اجتماعي 58-55 قرار داشتند در دو گروه 15 نفري کنترل و آزمايش جايابي شدند.روش تجزیه و تحلیل داده های این پژوهش در دو سطح توصیفی و استنباطی صورت گرفت در سطح توصیفی از فراوانی ، درصد ، میانگین و انحراف معیار و در بخش استنباطی نیز آزمون تحلیل کوواریانس مورد استفاده قرار گرفت . برای بدست آوردن روایی پرسشنامه از نظرات استاد راهنما ،استاد مشاور و چندین تن از دیگر اساتید و متخصصین استفاده شد واصلاحات مورد نظر در پرسشنامه اعمال گردید .در این تحقیق برای سنجش اعتبار پرسشنامه­ها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ اعتبار پرسشنامه برآورد گردید که این ضریب برای پرسشنامه پیش آزمون برابر با 871/0 و در پرسشنامه پس آزمون برابر 966/0 می باشد بنابراین می توان گفت که پرسشنامه­ها از ضریب بالایی برخوردار می باشند . نتایج حاصل از تحلیل داده ها حاکی از آن است که تفاوت معنا داری بین میانگین تعدیل شده گروه آزمایش وگروه کنترل در هر یک از زیر مقياس های خودکارآمدي اجتماعي دانش آموزان کم توان ذهني وجود  دارد .

کلید واژه ها: هنرهاي تجسمي، خودکارآمدي اجتماعي، کم توان ذهني

-2 بيان مسئله تحقيق

آنچه که زندگي انسان اوليه را متحول ساخت آفريدن تصوير و نماد و به دنبال آن قدرت انتزاع و بازنمايي آن بود. اين مسأله موجب گرديد علم و هنر پاي به عرصه هستي گذاشته ( هلن گاردنر[1]، فرامرزي، 1365) و به دنبال آن جلوه هاي بشري چون اختراعات، ابداعات، زبان، ادبيات و حتي خط که اساس آن تصوير است، شکل بگيرد .كودكان استثنايی افرادي هستند كه براي شكوفا ساختن استعدادي بالقوه و انساني شان نياز به آموزشهاي ويژه و خدمات مربوط به آن دارند. منظور از آموزشهاي ويژه توجه به نيازها و توجه به تفاوت هاي فردي و ارائه خدمات آموزشي مناسب با نيازهاي فردي هر كودك بطوري كه مزاحمتي در راه آزادي هاي فردي او و استعدادهاي بالقوهاش بوجود نيايد. بارزترين خصوصيات كودكان كم توان ذهني، توانايي اندك آنها دريادگيري است. اين دانش آموزان حداقل در چهار حوزه مربوط به شناخت (منظور از شناخت رونددريادگيري است. اين دانش آموزان حداقل در چهار حوزه مربوط به شناخت (منظور از شناخت روند تفكر است) توجه، حافظه، زبان و دروس دچار اشكال مي باشند ( افروز، 1371).

تعریفدهمانجمنآمریکایی عقبماندهذهنی[2] (2002) بیانمی کندکمتوانی ذهنی عدمصلاحیتیا ناتوانی درعملکردذهنی،رفتارهای سازشی ومهارتهای عملی اجتماعی وفکری استواینناتوانی قبلازسن18سالگی است.

افرادکمتوانذهنی باتعدادی مسائلاجتماعی وعاطفی مواجهاند،اینکهآنهابادیگرانمتفاوت اندبهتنهایی کافی استکهدرموقعیتهای اجتماعی بهصورتی متفاوتباآنانبرخوردشود. دادنالقابوعناوینی چونکودنازطرفگروهی ازکودکانبهآنان،مسلماًبهحساعتمادبهنفسشانآسیبمیرساند. درواقعپژوهشهانشاندادهاندکهحساعتمادبهنفسکودکانکمتوانذهنی درمقایسهباکودکانعادی پایینتراست. ( لیهیبهنقلازهالاهانوکافمن[3]،ترجمهجوادیان،1387).

كوتاه بودن گستره توجه به دلايل شرايط خاص توانايي ذهني و ناتواني در بكارگيري راه بردهاي شناختي در فرايند حافظه سبب مي شود كه نتوانند مطالب را نزد خود تكرار، سازماندهي ودسته بندي كنند. رفتار اين كودكان تنها به سبب پايين بودن ميزان هوش به وجود نمي آيد بلكه علاوه بر هوش، عوامل شخصيتي و انگيزه اي نيز در ايجاد آن نقش دارند. ادوارد زيگلر معتقد است افراد زيادي از افراد كم توان به خاطر تجربه هاي ناخوش آيندي كه درگذشته داشته اند ميزان شكست هايشان به نحو چشمگيري افزايش داشته است و بر مهارتهاي شناختي و يادگيري نيز تأثيرات نامطلوب باقي مي گذارد  ( افروز، 1371).

بسياري از پژوهشگران ، روانشناسان و متخصصين از گذشته هاي دور تا كنون همواره در صدد بودند كه در كنار درمان هاي متداول اختلالات ذهني ،‌ جسمي و رواني از هنر در قالب آموزش هنر و هنر درماني نيز بهره مند شوند. مطالعات و بررسي ها نشان داده كه هنر به ويژه استفاده از هنرهاي تجسمي نظير نقاشي و سفال مي تواند در كاهش و بهبود مشكلاتي چون اختلالات رفتاري ،‌ارتباطي ، كمبود توجه ،‌ تمركز و بيش فعالي ، ‌اختلالات نافذ رشدي ،‌ سندرم دان و حتي اختلالات يادگيري مؤثرباشند ( احدي و بني جمال، 1370). در رابطه با استفاده از ابزار هنري چون نقاشي و سفال در زمينه اختلالات يادگيري پژوهشگران مطالعات زيادي انجام داده و يافته ها حاكي است كه هنرهاي تجسمي مي تواند مشكلات يادگيري كودكان نارسانويس ، ‌حساب نارسا و نارسا خوان را به حداقل برساند و هدف از استفاده از ابزار هنري اين است كه بتوان مشكلات آنها را برطرف كرده و با فعالسازي نيمكره هاي مغزي آنها از طريق درك هنر به ارتقاء و پيشرفت تحصيلي آنها كمك كرد(ميرزابيگي، 1376).

كودكان در دوره هاي مختلف رشد خود از نوزادي گرفته تا نوجواني مي توانند از هنر درماني و آموزش هنر استفاده هاي بسياري برند. امروزه در كودكستان ها و مدارس سرتاسر دنيا معمولاً براي آموزش مهارتهائي چون مهارتهاي اجتماعي، اعتماد به نفس، كاهش استرس و اضطراب و ايفاي نقش از برنامه هاي آموزش هنر نظير موسيقي و نقاشي استفاده گوناگونيمي شود.  در واقع بسياري از پژوهشگران در هر كدام از مراحل رشد كودك سعي مي كنند تا به آموزش برنامه هاي هنر درماني پرداخته و اين برنامه ها را با سطح رشدي كودك متناسب سازند. نكته مهم اين است كه شكست كودكان در هر كدام از مراحل مختلف رشدي ( نوزادي، خردسالي، كودكي نهفته و نوجواني ) وقفه اي در رشد كودك ايجاد مي كند و اين شكست مي تواند جنبه هاي هيجاني، شناختي، رواني و ادراكي كودك را درگير كند. اين شكستها مي تواند به علت تعارضات و مشكلات دروني كودك نظير مشكلات اضطرابي، هيجاني و يا به علت عواملي خارجي نظير ضربه و حوادث زندگي، ناتواني هاي ذهني، جسمي، فقدان محيط مناسب، اختلالات و بيماري هاي جدي نظير  آسيب مغزي و … ، سوء استفاده جنسي يا فيزيكي و يا تركيبي وجود داشته باشد. اين عوامل همگي مي توانند به رفتار، رشد مهارتها و هيجانات، ارتباط و تعامل اجتماعي با همتايان و بزرگسالان، رشد شناختي، ادراكي و حتي يادگيري كودك تاثير منفي گذارند. بسياري از اين كودكان به ويژه كودكان با ناتواني يادگيري و يا كودكان اوتيستيك به كمكهاي بسياري در اين زمينه نيازمندند ( کريمي، 1387).

برک[4] (2000) معتقد است خودکارآمدي فرد نقش حساسي در بازداري يا پايداري رفتار او در موقعيت‎هاي گوناگون ايفا مي‎کند. پاجارس[5] ( 1996) بر اين باور است که خودکارآمدي در بهبود مسائل باليني مانند بيهوده ترسي، افسردگي، مهارت هاي اجتماعي و ابراز وجود نقش حياتي دارد. ول[6] (2004) گزارش کرده است که اگر دانش‎آموزان باور داشته باشند که با تلاش قابل قبولي مي توانند ياد بگيرند، تلاش بيشتري کرده و در مواجهه با مشکلات پافشاري بيشتري مي کنند. همچنين خود را بر مشکل متمرکز کرده و احساس آرامش و خوشبختي بيشتري مي کنند و از راهبردهاي مؤثرتري بهره مي گيرند. خودکارآمدي يکي از مهم ترين مؤلفه هاي کسب موفقيت و سازش يافتگي است و در حيطه‎ِي روانشناسي مثبت جاي مي گيرند ( يوسف زاده و همکاران، 1390).

حال با توجه به نقش و اهميت هنرهاي تجسمي در آموزش كودكان ناتوان ذهني و با توجه به اينكه ناکارآمدي اجتماعي در كودكان همچون يك معضل بزرگ مانع از يادگيري و موفقيت در روابط مي شود اين پژوهش به دنبال پاسخ به این سوأل اساسيمي گردد كه آموزش هنرهاي تجسمي چون سفال و نقاشي تاچه اندازه بر افزايش مهارت خودکارآمدي اجتماعي مؤثر است.

  1. HelenGardner

  2. AAMR

  1. LeeHeequotedHalahanandKaufman

.Berck1

Pajares. 2

Woll.3

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “بررسی نقش آموزش هنرهاي تجسمي بر خودکارآمدی اجتماعی دانش آموزان کم توان ذهني”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قبلا حساب کاربری ایجاد کرده اید؟
گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟
Loading...
enemad-logo