%31تخفیف

دانلود :رهیافتی در باب چگونگی و ماهیت آینده پژوهی

تعداد 121 صفحه  درword

رهیافتی در باب چگونگی و ماهیت آینده پژوهی

کارشناس ارشد مدیریت خدمات پرستاری

آينده پژوهي[1]مشتمل بر مجموعه تلاش‌هایی است که بااستفاده از تجزیه و تحلیل منابع، الگوها و عوامل تغییر و یا ثبات، به تجسم آینده‌های بالقوّه و برنامه ریزی برای آنها می‌پردازد.آینده اساساً قرین به عدم قطعیت است. با این همه آثار و رگه‌هایی از اطلاعات و واقعیات که ریشه در گذشته و حال دارند، می‌توانند رهنمون ما به آینده باشند. ادامه «تصمیم گیری صرفاچندین آینده محتمل بر اساس تجارب گذشته»، غفلت از رصد تغییرات آتی را در پی خواهد داشت و با تلخکامی روبرو خواهد شد.عدم قطعیت نهفته در آینده برای بعضی، توجیه کننده عدم دور اندیشی آنان است وبرای عده‌ای دیگر منبعی گرانبها از فرصت‌ها.

تلاش براي پيش بيني آينده هر چند كه توام با عدم قطعيت باشد به انسان كمك مي كند تا كنترل بيشتري بر روي محيط پيرامون خود داشته باشد .رياضيدانان ، داده كاوان و تحليلگران برجسته با كمك ابزارهايي چون ابر كامپيوترها در مراكز بزرگ پژوهشي مشغول تلاش مستمر براي پيش بينيآينده هستند. برنامه­ریزی مبتنی بر سناریو به افراد و گروه‌ها کمک می‌کند تا عدم قطعیت­های بنیادی در رابطه با آینده بلندمدت را بپذیرند و طیفی از مسیرهای بالقوه را مد نظر قرار دهند که حتی در برگیرنده آن دسته از مسیرهایی می‌شود، که ممکن است به دلایل سازمانی، ایدئولوژیکی و یا سیاسی، ناراحت کننده یا دردسرساز باشند.

در علوم انساني و بويژه علم سياست و روابط بين الملل ، پيش بيني آينده در عين حال كه حياتي تر است، دشوارتر نيز مي باشد . وجود متغيّر هاي بسيار زياد، روابط پيچيده و همبستگي و وابستگي هاي چندگانه از يك طرف و وابسته به تفسير بودن ، قصدي بودن و….. از طرف ديگر ، كمّي كردن اين علوم را كه لازمه اي براي مدل سازي و آينده پژوهي است با دشواري روبرو كرده است. امّا مهمترين مسئله در اين زمينه، اين است كه همه ي وجوه زندگي انساني از اهميت برخوردارند.زماني كه ما پديدارهاي فيزيكي را مطالعه مي كنيم به وجوهي از اين پديده ها مي نگريم كه براي ما مهم است. بنا براين «ساده سازي» كه شرط لازم براي انتزاع تحليلي[2] و ساخت قانون است در پديدار هاي فيزيكي، بر خلاف پديدارهاي انساني به سهولت صورت مي پذيرد.

اين به معناي آن نيست كه نمي توان در علوم انساني از كمّيت ها سود برد امّا در عين حال حامل اين پيام مهم است كه در علوم انساني پژوهش هاي كمّي در عين ممكن بودن دشوارتر و حياتي تر هستندو همواره باعث بحث و مناقشات فراوان، در واقع استفاده از قوانين همواره در كنار توجه به كيفيت و تحقيقات كيفي در علوم انساني رايج بوده و در آينده نيز به دليل تحولات تكنولوژيك  به سهم آن ها در علوم انساني افزوده خواهد شد .

يكي از شاخه هاي علم سياست كه تحقيقات كمّي در آن از ابتداي تاسيس ، بيشتر مورد استفاده قرار مي گيرد علم روابط بين الملل است. در سال 1918 هواشناس انگليسي لوييس ريچاردسون[3] بيزار از خشونت و ويرانيهايي كه به هنگام خدمت در آمبولانس در طول جنگ اوّل جهاني ديده بود از جنگ باز گشت. او مصمم بود كه مهارتهاي رياضي واقعي خود و فنون علمي مدرن را براي درك جنگ بكار گيرد.از آنجا كه مسابقات تسليحاتي بر جنگ جهاني مقدم بود، ريچاردسون به آن پديده توجه كرد .او به دليل كار كردن در رشته فيزيك به معادلات ديفرانسيل كه براي مدل دادن به فرآيندهاي پويا به كار مي روند، به خوبي آشنا بود. او استدلال كرد كه مسابقات تسليحاتي هم در واقع فر آيندهايي پويا هستند .

ريچاردسون مدل نسبتا ساده اي را برگزيد كه سه عامل را در بر مي گرفت . نخست ، كشور X احساس مي كند كه با سلاح هاي كشور مخاصم Y تهديد شده است. هر قدر سلاح هاي Y بيشتر باشد، X در برابر اين تهديد هاي ملاحظه شده ، تصميم مي گيرد سلاح هاي بيشتري به دست آورد . در نهايت ريچاردسون معادله ي زير را پيشنهاد كرد :

زيبايي مدل ريچاردسون در كامل بودن آن است . اگر مقدار سلاح ها  X و Y  را براي يك سال بدانيم ، مي توانيم مقدار سلاح ها را براي تمام سال هاي بعدي پيش بيني كنيد . او در تمام طول خدمت تا زمان بازنشستگي به تلاش هاي خود در رشته روابط بين الملل مبتني بر رياضيات ادامه داد، به كار او تا چند دهه پس از مرگ توجهي نشد امّا امروزه مفهوم مُعزله ي امنيّت[4]را وامدار تلاش هاي او هستيم(مانهايم و ريچ ،1377 : 33-532) .

آنچه كه در تحقيقات ريچاردسون در باره دلايل شروع مسابقات تسليحاتي در نظر گرفته نشده بود« نظام جهاني» و ظهور قدرت هاي نوين در اين نظام است. آن زمان آلمان به عنوان يك «قدرت بزرگ نوظهور»[5] در نظام بين الملل بدنبال جايگاهي ديگر بود. امروز نيز البته به شكلي متفاوت نظام بين الملل با چالشي مشابه، دست به گريبان است.

تجارب تاريخي نشان مي دهد كه ظهور قدرت هاي بزرگ معمولاً تأثيرات بي ثبات كننده اي بر سياست بين الملل داشته است؛ چرا كه در چنين شرايطي تطبيق منافع قدرتهاي بزرگ نوظهور باهم، براي جلوگيري از ستيز در نتيجه تغييرات ايجاد شده در وزن اين بازيگران و ايجاد درخواست هاي جديد بسيار مشكل مي باشد. و اين آن چيزي است كه اين دو بازيگر (آمريكا و چين) را تبديل به متحدان مظنون كرده است. بازيگراني كه در عين داشتن منافع و علايق امنيتي مشترك، همواره نسبت به تغييرات در سلسله مراتب قدرت چه در سطح منطقه اي و چه در سطح بين المللي هراسناكند. به هر حال دولت هاي در معرض تهديد مي توانند هم به موازنه داخلي (افزايش توانمندي هاي نظامي و اقتصادي) و يا به موازنه خارجي (ايجاد اتحادهاي نظامي) و يا هر دو متوسل شوند. امروزه دانش روابط بين الملل بين موازنه سخت و نرم تفاوت قائل مي شود. موازنه سخت با دنبال كردن اقدام نظامي سنتي و اتحادهاي رسمي انجام مي شود و موازنه نرم نيز بر اقدام نظامي محدود، مانورهاي مشترك با همكاري در نهادهاي منطقه اي و بين المللي تمركز دارد.

روابط ايالات متحده آمريكا و چين از آغاز تاكنون با فراز و نشيب روبرو بوده است . آمريكا از سال 1949 كه كمونيست ها در چين قدرت را به دست گرفتند از به رسميت شناختن آن ها خودداري كرد. تنها در دهه 1970 بود كه آمريكايي ها در يافتند مي تواننداز اهرم چين و اختلاف اين كشور با شوروي بهره برداري كنند. بدنبال آن در دهه 1970 بدنبال سفرريچارد نيكسون[6] رييس جمهور وقت آمريكا به كشور چين روابط بين آمريكا و چين آغاز و در زمان رياست جمهوري جيمي كارتر[7] به شكل رسمي درآمد . از آن زمان تا كنون اين روابط داراي تنش هاي بسياري بوده است . مسئله ي تايوان ، حضور نظامي آمريكا در آسياي شرقي و پاسيفيك و شكاف هويتي و ارزشي و… اين روابط را تحت تاثير قرار داده است .

از سال 1978 همزمان با آغاز سياست «درهاي باز » كشور چين به رشد مستمر، پايدار و سريع اقتصادي ادامه داده تا به امروز كه تبديل به بزرگترين اقتصاد جهان شده است .لازمه سياست درهاي باز، توسعه مناسبات اقتصادي و سياسي با آمريكا، اروپا و ژاپن به منظور كسب سرمايه، تكنولوژي و بازار مصرف بود. حاكميت فضاي جنگ سرد و همچنين درگيري آمريكا در خاورميانه اين امكان را به چين داد تا سياست توسعه مناسبات با غرب در بعد اقتصادي را پي گيري نماید.يكي از اهداف اساسي چين، افزايش قدرت جامع ملي و دستيابي به جايگاه شايسته در نظام جهاني است. رهبران چين اهداف ديگري را نيز در نظر داشته اند كه مهم ترين آن تقويت مشروعيت و ثبات نظام حاكم است. در كنار اهداف فوق، چين افزايش قدرت خود را در مرحله اول براي جلوگيري از حركتهاي جدايي طلبانه در تبت و سين كيانگ و در مرحله بعد اعاده حاكميت بر تايوان، هنگ كنگ و ماكائو دنبال مي كرد. وحدت و انسجام ملي براي چين امري حياتي محسوب مي شود.

اين ديدگاه به سرعت رشد يافت كه ظهور چين سبب به چالش كشيدن هژموني آمريكا در شرق آسيا خواهد شد و اين امر نه تنها ثبات و امنيت شرق آسيا را به چالش مي كشد بلكه در نهايت موجب به چالش كشيدن هژموني جهاني آمريكا خواهد شد. طبق برآورد صندوق بين المللي پول رشد اقتصادي چين براي سالهاي آتي، هر چند آهسته تر و همراه با فراز و نشيب ادامه خواهد داشت. و پيش بيني مي شود اين كشور در سال 2020 در عرصه ي اقتصاد كشور بي رقيبي باشد. از سوي ديگر جهان پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي شاهد تحول در نظام روابط بين الملل و تبديل اين نظام به يك نظام تك قطبي با هژموني ايالات متحده آمريكا بوده است(البته در برابر اين تحول مقاومت هاي بسياري صورت گرفته و اين نظام هنوز به شكل كامل محقق نشده است ) .  در اين نوشتار تلاش بر اين است تا با بررسي و مقايسه قدرت ملّي چين و آمريكا و روند و پويايي رشد قدرت آن ها سناريوهاي متفاوتي براي آينده روابط قدرت در نظام جهاني، همچنين روابط بين آمريكا و چين را ترسيم كنيم .با توجه به خیزش چین بعنوان قدرت جهانی و آمریکا بعنوان ابر قدرت جهانی ، جایگاه چین در مناسبات آینده قدرت و روابط این کشور با ایالات متحده آمریکا چگونه خواهد بود ؟

اين تحقيق مشتمل بر پنج فصل است. فصل اول به كليات و تعاريف مفاهيم اساسي اختصاص دارد. در فصل دوم تلاش مي شود تا از دل نظريات ليبراليسم،واقع گرايي و سازه انگاري چارچوب نظري مناسب براي تحقيق را پيدا كنيم . همچنين در اين فصل به شكلي مختصر به علم آينده پژوهي اشاره مي شود .در فصل سوم مولفه هاي مادي قدرت آمريكا و چين را مقايسه مي كنيم تا مفروضات و بخشي از فرضيه را ارزيابي كرده باشيم. فصل چهارم تلاشي است جهت انطباق نظريه با واقعيتي كه در بين نظريه پردازان عرصه ي بين الملل در مورد رابطه چين و آمريكا است. در فصل پنجم نتيجه گيري يا همان يافتن سناريوهاي ممكن است. در پايان پيشنهاداتي بر مبناي يافته هاي تحقيق ارائه مي شود.

1

[1]Futures Study

[2]analytical abstraction

[3] Lewis F. Richardson

[4]Security Dilemma

[5]Rising Power

[6]Richard Nickson

[7]jimmy carter

آينده پژوهي[1]مشتمل بر مجموعه تلاش‌هایی است که بااستفاده از تجزیه و تحلیل منابع، الگوها و عوامل تغییر و یا ثبات، به تجسم آینده‌های بالقوّه و برنامه ریزی برای آنها می‌پردازد.آینده اساساً قرین به عدم قطعیت است. با این همه آثار و رگه‌هایی از اطلاعات و واقعیات که ریشه در گذشته و حال دارند، می‌توانند رهنمون ما به آینده باشند. ادامه «تصمیم گیری صرفاچندین آینده محتمل بر اساس تجارب گذشته»، غفلت از رصد تغییرات آتی را در پی خواهد داشت و با تلخکامی روبرو خواهد شد.عدم قطعیت نهفته در آینده برای بعضی، توجیه کننده عدم دور اندیشی آنان است وبرای عده‌ای دیگر منبعی گرانبها از فرصت‌ها.

تلاش براي پيش بيني آينده هر چند كه توام با عدم قطعيت باشد به انسان كمك مي كند تا كنترل بيشتري بر روي محيط پيرامون خود داشته باشد .رياضيدانان ، داده كاوان و تحليلگران برجسته با كمك ابزارهايي چون ابر كامپيوترها در مراكز بزرگ پژوهشي مشغول تلاش مستمر براي پيش بينيآينده هستند. برنامه­ریزی مبتنی بر سناریو به افراد و گروه‌ها کمک می‌کند تا عدم قطعیت­های بنیادی در رابطه با آینده بلندمدت را بپذیرند و طیفی از مسیرهای بالقوه را مد نظر قرار دهند که حتی در برگیرنده آن دسته از مسیرهایی می‌شود، که ممکن است به دلایل سازمانی، ایدئولوژیکی و یا سیاسی، ناراحت کننده یا دردسرساز باشند.

در علوم انساني و بويژه علم سياست و روابط بين الملل ، پيش بيني آينده در عين حال كه حياتي تر است، دشوارتر نيز مي باشد . وجود متغيّر هاي بسيار زياد، روابط پيچيده و همبستگي و وابستگي هاي چندگانه از يك طرف و وابسته به تفسير بودن ، قصدي بودن و….. از طرف ديگر ، كمّي كردن اين علوم را كه لازمه اي براي مدل سازي و آينده پژوهي است با دشواري روبرو كرده است. امّا مهمترين مسئله در اين زمينه، اين است كه همه ي وجوه زندگي انساني از اهميت برخوردارند.زماني كه ما پديدارهاي فيزيكي را مطالعه مي كنيم به وجوهي از اين پديده ها مي نگريم كه براي ما مهم است. بنا براين «ساده سازي» كه شرط لازم براي انتزاع تحليلي[2] و ساخت قانون است در پديدار هاي فيزيكي، بر خلاف پديدارهاي انساني به سهولت صورت مي پذيرد.

اين به معناي آن نيست كه نمي توان در علوم انساني از كمّيت ها سود برد امّا در عين حال حامل اين پيام مهم است كه در علوم انساني پژوهش هاي كمّي در عين ممكن بودن دشوارتر و حياتي تر هستندو همواره باعث بحث و مناقشات فراوان، در واقع استفاده از قوانين همواره در كنار توجه به كيفيت و تحقيقات كيفي در علوم انساني رايج بوده و در آينده نيز به دليل تحولات تكنولوژيك  به سهم آن ها در علوم انساني افزوده خواهد شد .

يكي از شاخه هاي علم سياست كه تحقيقات كمّي در آن از ابتداي تاسيس ، بيشتر مورد استفاده قرار مي گيرد علم روابط بين الملل است. در سال 1918 هواشناس انگليسي لوييس ريچاردسون[3] بيزار از خشونت و ويرانيهايي كه به هنگام خدمت در آمبولانس در طول جنگ اوّل جهاني ديده بود از جنگ باز گشت. او مصمم بود كه مهارتهاي رياضي واقعي خود و فنون علمي مدرن را براي درك جنگ بكار گيرد.از آنجا كه مسابقات تسليحاتي بر جنگ جهاني مقدم بود، ريچاردسون به آن پديده توجه كرد .او به دليل كار كردن در رشته فيزيك به معادلات ديفرانسيل كه براي مدل دادن به فرآيندهاي پويا به كار مي روند، به خوبي آشنا بود. او استدلال كرد كه مسابقات تسليحاتي هم در واقع فر آيندهايي پويا هستند .

ريچاردسون مدل نسبتا ساده اي را برگزيد كه سه عامل را در بر مي گرفت . نخست ، كشور X احساس مي كند كه با سلاح هاي كشور مخاصم Y تهديد شده است. هر قدر سلاح هاي Y بيشتر باشد، X در برابر اين تهديد هاي ملاحظه شده ، تصميم مي گيرد سلاح هاي بيشتري به دست آورد . در نهايت ريچاردسون معادله ي زير را پيشنهاد كرد :

زيبايي مدل ريچاردسون در كامل بودن آن است . اگر مقدار سلاح ها  X و Y  را براي يك سال بدانيم ، مي توانيم مقدار سلاح ها را براي تمام سال هاي بعدي پيش بيني كنيد . او در تمام طول خدمت تا زمان بازنشستگي به تلاش هاي خود در رشته روابط بين الملل مبتني بر رياضيات ادامه داد، به كار او تا چند دهه پس از مرگ توجهي نشد امّا امروزه مفهوم مُعزله ي امنيّت[4]را وامدار تلاش هاي او هستيم(مانهايم و ريچ ،1377 : 33-532) .

آنچه كه در تحقيقات ريچاردسون در باره دلايل شروع مسابقات تسليحاتي در نظر گرفته نشده بود« نظام جهاني» و ظهور قدرت هاي نوين در اين نظام است. آن زمان آلمان به عنوان يك «قدرت بزرگ نوظهور»[5] در نظام بين الملل بدنبال جايگاهي ديگر بود. امروز نيز البته به شكلي متفاوت نظام بين الملل با چالشي مشابه، دست به گريبان است.

تجارب تاريخي نشان مي دهد كه ظهور قدرت هاي بزرگ معمولاً تأثيرات بي ثبات كننده اي بر سياست بين الملل داشته است؛ چرا كه در چنين شرايطي تطبيق منافع قدرتهاي بزرگ نوظهور باهم، براي جلوگيري از ستيز در نتيجه تغييرات ايجاد شده در وزن اين بازيگران و ايجاد درخواست هاي جديد بسيار مشكل مي باشد. و اين آن چيزي است كه اين دو بازيگر (آمريكا و چين) را تبديل به متحدان مظنون كرده است. بازيگراني كه در عين داشتن منافع و علايق امنيتي مشترك، همواره نسبت به تغييرات در سلسله مراتب قدرت چه در سطح منطقه اي و چه در سطح بين المللي هراسناكند. به هر حال دولت هاي در معرض تهديد مي توانند هم به موازنه داخلي (افزايش توانمندي هاي نظامي و اقتصادي) و يا به موازنه خارجي (ايجاد اتحادهاي نظامي) و يا هر دو متوسل شوند. امروزه دانش روابط بين الملل بين موازنه سخت و نرم تفاوت قائل مي شود. موازنه سخت با دنبال كردن اقدام نظامي سنتي و اتحادهاي رسمي انجام مي شود و موازنه نرم نيز بر اقدام نظامي محدود، مانورهاي مشترك با همكاري در نهادهاي منطقه اي و بين المللي تمركز دارد.

روابط ايالات متحده آمريكا و چين از آغاز تاكنون با فراز و نشيب روبرو بوده است . آمريكا از سال 1949 كه كمونيست ها در چين قدرت را به دست گرفتند از به رسميت شناختن آن ها خودداري كرد. تنها در دهه 1970 بود كه آمريكايي ها در يافتند مي تواننداز اهرم چين و اختلاف اين كشور با شوروي بهره برداري كنند. بدنبال آن در دهه 1970 بدنبال سفرريچارد نيكسون[6] رييس جمهور وقت آمريكا به كشور چين روابط بين آمريكا و چين آغاز و در زمان رياست جمهوري جيمي كارتر[7] به شكل رسمي درآمد . از آن زمان تا كنون اين روابط داراي تنش هاي بسياري بوده است . مسئله ي تايوان ، حضور نظامي آمريكا در آسياي شرقي و پاسيفيك و شكاف هويتي و ارزشي و… اين روابط را تحت تاثير قرار داده است .

از سال 1978 همزمان با آغاز سياست «درهاي باز » كشور چين به رشد مستمر، پايدار و سريع اقتصادي ادامه داده تا به امروز كه تبديل به بزرگترين اقتصاد جهان شده است .لازمه سياست درهاي باز، توسعه مناسبات اقتصادي و سياسي با آمريكا، اروپا و ژاپن به منظور كسب سرمايه، تكنولوژي و بازار مصرف بود. حاكميت فضاي جنگ سرد و همچنين درگيري آمريكا در خاورميانه اين امكان را به چين داد تا سياست توسعه مناسبات با غرب در بعد اقتصادي را پي گيري نماید.يكي از اهداف اساسي چين، افزايش قدرت جامع ملي و دستيابي به جايگاه شايسته در نظام جهاني است. رهبران چين اهداف ديگري را نيز در نظر داشته اند كه مهم ترين آن تقويت مشروعيت و ثبات نظام حاكم است. در كنار اهداف فوق، چين افزايش قدرت خود را در مرحله اول براي جلوگيري از حركتهاي جدايي طلبانه در تبت و سين كيانگ و در مرحله بعد اعاده حاكميت بر تايوان، هنگ كنگ و ماكائو دنبال مي كرد. وحدت و انسجام ملي براي چين امري حياتي محسوب مي شود.

اين ديدگاه به سرعت رشد يافت كه ظهور چين سبب به چالش كشيدن هژموني آمريكا در شرق آسيا خواهد شد و اين امر نه تنها ثبات و امنيت شرق آسيا را به چالش مي كشد بلكه در نهايت موجب به چالش كشيدن هژموني جهاني آمريكا خواهد شد. طبق برآورد صندوق بين المللي پول رشد اقتصادي چين براي سالهاي آتي، هر چند آهسته تر و همراه با فراز و نشيب ادامه خواهد داشت. و پيش بيني مي شود اين كشور در سال 2020 در عرصه ي اقتصاد كشور بي رقيبي باشد. از سوي ديگر جهان پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي شاهد تحول در نظام روابط بين الملل و تبديل اين نظام به يك نظام تك قطبي با هژموني ايالات متحده آمريكا بوده است(البته در برابر اين تحول مقاومت هاي بسياري صورت گرفته و اين نظام هنوز به شكل كامل محقق نشده است ) .  در اين نوشتار تلاش بر اين است تا با بررسي و مقايسه قدرت ملّي چين و آمريكا و روند و پويايي رشد قدرت آن ها سناريوهاي متفاوتي براي آينده روابط قدرت در نظام جهاني، همچنين روابط بين آمريكا و چين را ترسيم كنيم .با توجه به خیزش چین بعنوان قدرت جهانی و آمریکا بعنوان ابر قدرت جهانی ، جایگاه چین در مناسبات آینده قدرت و روابط این کشور با ایالات متحده آمریکا چگونه خواهد بود ؟

اين تحقيق مشتمل بر پنج فصل است. فصل اول به كليات و تعاريف مفاهيم اساسي اختصاص دارد. در فصل دوم تلاش مي شود تا از دل نظريات ليبراليسم،واقع گرايي و سازه انگاري چارچوب نظري مناسب براي تحقيق را پيدا كنيم . همچنين در اين فصل به شكلي مختصر به علم آينده پژوهي اشاره مي شود .در فصل سوم مولفه هاي مادي قدرت آمريكا و چين را مقايسه مي كنيم تا مفروضات و بخشي از فرضيه را ارزيابي كرده باشيم. فصل چهارم تلاشي است جهت انطباق نظريه با واقعيتي كه در بين نظريه پردازان عرصه ي بين الملل در مورد رابطه چين و آمريكا است. در فصل پنجم نتيجه گيري يا همان يافتن سناريوهاي ممكن است. در پايان پيشنهاداتي بر مبناي يافته هاي تحقيق ارائه مي شود.

1

[1]Futures Study

[2]analytical abstraction

[3] Lewis F. Richardson

[4]Security Dilemma

[5]Rising Power

[6]Richard Nickson

[7]jimmy carter

1 دیدگاه برای دانلود :رهیافتی در باب چگونگی و ماهیت آینده پژوهی

  1. Cwvljc

    alternatives to allergy pills types of allergy pills is claritin stronger than benadryl

دیدگاه خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قبلا حساب کاربری ایجاد کرده اید؟
گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟
Loading...
enemad-logo