دانلود محصول:تاثیر آموزش مثبت اندیشی برمیزان افسردگی ، شادکامی و بهداشت روان مادران دارای دختر کم توان ذهنی آموزش پذیر

بیان مساله

اختلالات رفتاری در جوامع انسانی بسیار مشهود است وبسیاری از افراد درزندگی، امکان ابتلا به ناراحتی های روانی را دارند .به عبارتی دیگر کمتر کسی در برابر بیماری های روانی مصونیت دارد. البته دانستن این که هرکسی ممکن است گرفتار ناراحتی روانی شود کافی نیست ، زیرا بهداشت روانی منحصر به تشریح علل اختلالات رفتاری نیست ،بلکه هدف آن پیشگیری از وقوع ناراحتی ها است (اسدی نوقابی،1386).

  در گذشته روان شناسي بيشتر بر هيجانات منفي¹مثل اضطراب ²و افسردگي ³تمركز مي كرد تا بر هيجانات مثبت⁴از قبيل شادكامي⁵و رضايت از زندگي، امروزه حتي محتواي تعدادي از كتاب ها و مقالات علمي بر درد ورنج انساني تاكيد دارد تا شادماني و لذت(مایرز⁶،2000 ) لكن در چند دهه ي اخير، علاقه ي بسياري از محققين و نويسندگان به سوي لذت،شادماني و رضايت از زندگي معطوف گرديده است، به طوري كه سليگمن⁷و همكاران ( 1999 ) اظهار مي دارند كه طي دهه ي 1980 تعداد چكيده هاي مقالات روان شناسي در مورد سلامت ذهن،شادكامي و رضايت از زندگي به حدود0  78مقاله رسيده است (به نقلِ کشاورز،1386).

همان گونه که اطلاع داریم بهداشت روان ، دانش و هنري است كه به افراد كمك مي كند تا با ايجاد روش هايي صحيح از لحاظ رواني وعاطفي، بتوانند با محيط خود سازگاري داشته و راه حل هاي مطلوب تري را براي حل مشكلات شان انتخاب نمايند. سلامت از نيازهاي اساسي انسان است در اين راستا حفظ بهداشت روان مانند سلامت جسم اهميت ويژه اي دارد ( غلامی توران پشتی،1388).

1-Negative emotions                                              6-Myers

2-Anxiety                                                             7-Seligman                           

 Depression -3

4-Posative emotions

5-Comihappy                                                        

 از جمله اختلالات روان شناختی که بهداشت روان والدین را تهدید می کند افسردگی است.افسردگی با احساس غم و اندوه، بی علاقه شدن به فعالیت ها و کاهش انرژی مشخص می شود. اغلب دوره ای بوده و در زنان شایع تر از مردان است.تحقیقات نشان  می دهند در سال 2001، اختلال افسردگی بار زیادی روی جامعه تحمیل می کند و اگر همین روند (آمارگیری نفوس) و (همه گیر شناسی) تا سال 2020 ادامه یابد، بار افسردگی تا 7/ 5 درصد کل بار بیماری ها  در جهان افزایش می یابد(نریمانی، 1379).

ازجمله مواردی که روان شناسان برای پیشگیری از افسردگی پیشنهادکرده اند ، دستیابی به شادکامی¹است .شادکامی،ازجمله موضوعاتی است که ازدیربازاندیشمندانی نظیرارسطو²،زنون³و اپیکور ⁴به آن پرداخته اند.ارسطو دست کم به سه نوع شادمانی معتقد است ؛ در پایین ترین سطح عقیده ی مردم عادی است،که شادمانی را معادل موفقیت وکامیابی می دانند و در سطح بالاتر ازآن ، شادمانی مورد نظرارسطو یا شادمانی ناشی از معنویت قرار می گیرد(آیزنک⁵ 1998؛ بیتا⁶،2001) روان شناسان ، در سالهای آخر قرن بیستم توجه به احساسات مثبت را آغاز کرده اند و روز به روز به این توجه افزوده اند (وینهوون⁷ 1988؛آرجیل⁸،2001). در این فرایند ،سه جهت گیری قابل تشخیص وجود داردکه به سنجش میزان شادمانی ، بررسی عوامل موثر برشادمانی وشیوه های افزایش شادمانی مربوط می شود (به نقلِ  خوشکنش،1387).

 بيشتر مطالعات روان شناسان قرن بيستم بر اختلالاتي نظير افسردگي، اضطراب واختلالات عاطفي تمركز يافته است، تابر هيجانات مثبتي نظير شادي و بهزيستي . انگيزة مطالعات روان شناختي بيشتر آن بوده كه بيماري هاي رواني را مورد بحث و گفتگو قرار دهدو پژوهش هاي كم تري را نيز به اين مقوله اختصاص داده اند. با اين وجود در سال هاي اخير به نظر مي رسد كه مطالعات شادكامي افزايش چشم گیري داشته است (داينر¹،2005؛ به نقلِ پاییزی،1386).

1-  Welfar e                                       5-Eysenck                               

2- Arastotle                                       6-Bita

3- Xenon                                           7-Vynhvvn

4-Epicurus                                         8-Rjyl       

شادكامي، نام علمي ارزيابي افراد از زندگي شان مي باشد، افراد مي توانند زندگي شان را به صورت قضاوت كلي (مانند رضامندي از زندگي يا احساس خرسندي ( يا به صورت ارزيابي از حيطه هاي خاص زندگي شان(مانند ازدواج ياكار يا احساسات هيجاني اخير خود در رابطه با آنچه براي شان رخ داده است(هيجانات خوشايند، كه از ارزيابي هاي مثبت تجربيات فردي ناشي مي شود و سطوح پايين احساسات ناخوشايند كه از ارزيابي هاي منفي تجربيات فردي ناشي مي شود( مورد بررسي و ارزيابي قرار دهند(داينر¹،2005؛ به نقلِ پاییزی،1386).

در عصر حاضر، مشكل بيماري ها و معلوليت ها از جمله کم توانی ذهني از حادترين مسائل افراد جوامع بشري است.  خانواده هاي بسياري به دليل داشتن چنين فرزنداني بارعاطفي سنگيني را بر دوش مي كشند. هزينه هاي زياد  پزشكي ، آموزشي ، تربيتي ، تشديد اختلافات زناشويي، ترس از بچه دار شدن مجدد، احساس گناه و انزوا طلبي است كه والدين با آنها روبرو هستند. افراد اين خانواده ها براي حل مشكلات خود و كاهش بار فشارهاي عاطفي نياز به كمك و مشاوره دارند ( ادیب سرشکی ،1380 ؛ به نقلِ شقاقی،1387).

کم توانی ذهنی در 2تا3 درصد کل یک جامعه دیده می شود و مشکل بزرگی برای هر خانواده و جامعه به حساب می آید .خانواده هایی که از کودک کم توان ذهنی شان در خانه مراقبت می کنند، در محاصره مسایل متنوعی در همه اشکال و اندازه ها قرار دارند.شناسایی مشکلات شان وعوامل مرتبط با آن می تواند در حمایت و راهنمایی خانواده توسط سازمان های حمایتی مورد استفاده قرار گیرند (محمدی،1381).

مراقبت مداوم از چنین کودکانی ، اغلب پر استرس برای اعضای خانواده بوده  و تاثیر مشکلات این کودکان روی خانواده می تواند محدود کننده یا انفاق افکن بوده و به صورت مشکلات روانی – اجتماعی و اقتصادی مطرح باشد. داشتن کودک با کم توانی ذهنی باعث بحران شوک احساس گناه ، انکار ،غم ، احساس تنهایی وکاهش ارتباط در فامیل شده و زمینه را برای جدایی والدین فراهم می کند  ( محمدی،1381 ) .