رضا شاه از عظمت و شکوه ایرانیان در دوره باستان برای تحکیم سلطنت خود بهره برداری میکرد. باستانگرایی عصر پهلوی در حوزههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، ادبی و نیز معماری تاثیر گذاشت. در معماری این دوره، پدیدهای جدید و متفاوت با گذشته، ایجاد شد. معماری با تفکر و انگیزه باستانی، که بر پایههای تاریخی، ملی و احساسی استوار شده بود که با حضور باستان شناسان و ایران شناسان غربی پشتوانه علمی و تاریخی به خود گرفت و با برگزاری کنگره های متعدد ادبی، هنری، معماری و باستان شناسی در داخل و خارج و نیز سفرهای رضا شاه به مناطق حفاری از هر جهت تقویت گردید. بخشی از بناهای دوره پهلوی با استفاده یا به تقلید از روش معماری دوره هخامنشی و ساسانی و تلفیقی با شیوه های مدرن ساخته شد که خود بیانگر توجه حاکمیت به بهرهگیری مناسب از ساخت آنها بود. توجه به معماری و شهرسازی ضرورتی اجتناب ناپذیر میدانست. ناسیونالیسم و مدرنیسم، نگاه حاکمیت را هم به گذشته انداخت هم به آینده و مفهوم توسعه و پیشرفت دو پسوند به خود گرفت «نو» و «باستان». همچنین در این دوره، به شکل رسمی و آشکار، معماری جدید در مقابل زیربنایی با معماری باستان قرار میگیرد. دیدگاههای نوین اجتماعی از جمله دینگریزی، باستان گرایی و تجددطلبی، عملا در معماری به نمایش در میآید و حاکمیت در واقع با معماری تازه خود بیان اندیشههای خویش را بیان میکند. سه نوع نگرش در معماری بوجود آمد از یک طرف نگرش گذر و دوری از تفکر سنتی و مذهبی، از طرف دیگر بازیابی و احیای دوره اقتدار باستانی و از جانب دیگر نگرش مدرنیزاسیون بود. ماندگاری یک سبک معماری و یا ادامه آن وابسته به یک تحول و پذیرش اجتماعی است و نه تشکیلات دولتی. انگیزههای باستانی در معماری تنها به ظاهر بناها و توجه به عناصر تزئینی و نمایی پسنده کرد بدون آنکه عمیقا بتواند معماری آینده سازی را بر پا نماید.