%46تخفیف

تأثیر آموزش راهبردهای مدیریت زمان بر سلامت روانی و انگیزش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان

تعداد89 صفحه در فایل word

تأثیر آموزش راهبردهای مدیریت زمان بر سلامت روانی و انگیزش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان

هدف کلی تحقیق بررسی تأثیر آموزش راهبردهای مدیریت زمان بر سلامت روانی و انگیزش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان سال اول متوسطه شهر اردبیل در سال تحصیلی 88-89 می باشد. این تحقیق نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل است. به این ترتیب یکی از نواحی دو گانه آموزش و پرورش شهر اردبیل انتخاب و از ناحیه انتخاب شده یک مدرسه و از مدرسه مذکور یک کلاس به تصادف انتخاب گردید. کل آزمودنی های این تحقیق 30 نفر بودند که ابتدا هردو گروه آزمایش و کنترل به پرسشنامه های سلامت روانی و انگیزش پیشرفت پاسخ دادند، سپس گروه آزمایش 7 جلسه 60 دقیقه ای آموزش مربوط به مدیریت زمان را دریافت کرد. پس از اتمام جلسات آموزشی گروه آزمایش، هر دو گروه مجدداً پرسشنامه های سلامت روانی و انگیزش پیشرفت را پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس و از طریق نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که آموزش راهبردهای مدیریت زمان بر سلامت روانی و انگیزش پیشرفت تحصیلی گروه آزمایش تأثیر مثبت داشته است.

 

 

مقدمه

تعليم وتربيت فرايندي دامنه‌دار و چند بعدي است و تحقق اهداف آن مستلزم نگاه همه جانبه به عوامل زمينه‌اي، فردي و بين فردي است كه درجريان يادگيري مداخله مي‌كند. در راستاي بررسي جامع‌نگر، الگوهاي نظري متعددي در عرصه‌هاي تعليم و تربيت و روان شناسي تربيتي به منصه ظهور رسيده است كه هر كدام از زاويه‌اي خاص به پديده يادگيري و عوامل مؤثر در آن نگريسته‌اند كه در اين ميان الگوي شناختي- اجتماعي از اهميت ويژه‌اي برخوردار است، چرا كه در اين الگو بر نقش عوامل فردي و بين فردي و تعامل اين عوامل تأكيد ويژه شده است.

مطابق الگوي شناختي- اجتماعي، يادگيري و مولفه‌هاي آن از نظام شناختي (ادراكات، انتظارات) و انگيزشي فرد و رفتار بين فردي( تعاملات بين فردي) متأثر مي‌شود. در اين عرصه، يادگيري تحت تأثير ادراكات فرد از توانمنديهاي خود و نيز سطوح انگيزشي فرد قرار مي‌گيرد كه با مداخله‌ رهنمودهاي بيرون فردي (تعاملات فرد- محيط) پيش مي‌رود (بندورا[1]، 2004).

نگاهي روشنگرانه به الگوي شناختي- اجتماعي نشان مي‌دهد كه در عرصه‌هاي يادگيري، فراگيران نقش فعال ايفا مي‌كنند، چرا كه با استفاده از فرايندهاي خود تنظيمي (خود نظارتي، خود ارزيابي، خود تقويتي) به هدفمندسازي جريان يادگيري مبادرت مي‌ورزند. در اين فرايند خود تنظيمي، دانش آموزان قادر مي‌شوند با هدف گذاري مؤلفه‌هاي يادگيري و بهره‌مندي از نظام خود تقويتي، به خود انگيزشي مبادرت ورزند و با پيشروي گام به گام به سوي اهداف يادگيري، به انگيزش بالا در نيل به اهداف برسند (شانك[2]، 2002). در پرتو اين نگره‌هاي شناختي- اجتماعي و رفتاري تلاش متوليان امور تربيتي بر اين است كه با ظرفيت‌ سازي‌هاي آموزشي، امكان دستكاري و ايجاد رهنمودهاي مديريت‌ زمان در موقعيت‌هاي آموزشي ميسر گردد تا فراگيران با برخورداري از راهبرد آموزي‌ها، به دانش پايه‌اي در حوزه مديريت زمان نائل شوند و در تداوم اين راه به كار بست مديريت زمان در عرصه‌هاي تحصيلي اقدام نمايند تا پويش روندهاي تحصيلي با وام گيري از انگيزش‌هاي دروني تسهيل گشته و تداوم يابد و با كاهش اضطراب هدر دادن وقت، سلامت رواني فراگيران بهبود يابد. ازاين رو، در اين پژوهش به نقش راهبردي مديريت زمان توجه ويژه‌اي شده است تا ظرفيت‌هاي اين مقوله در رهنمون سازي فراگيران مورد بررسي قرار گيرد.

به تعبيري ديگر، امروزه با گسترش دانش بشري در عرصه‌هاي گوناگون، راه حصول به تغييرات شناختي- رفتاري تسهيل شده است و چنين مي‌نمايد كه با تدبير راهكارهاي خردمندانه مي‌توان به شاخص‌هاي عالية تعليم و تربيت نائل گشت.

از اين رو در چند دهه اخير نظريه پردازان و پژوهشگران نظام‌هاي تعليم و تربيت به نقش انگيزشي راهبردهاي مديريت زمان در پيشبرد مقاصد آموزشي و رهنمون سازي فراگيران به سوي تغييرات بهينه رفتاري- شناختي پي برده‌اند. مبتني بر آنچه عنوان شد، چنين به نظر مي‌رسد كه تلاشهاي نظام‌دار در عرصه‌هاي مديريت زمان قادر است بخش اعظمي از كاستي‌هاي انگيزشي و رواني را مرتفع سازد و زمينه اكتساب و تجربه ادراكاتي از خود اثر بخشي را مهيا نمايد

[1]-Bandura

[2] -Schank

قبلا حساب کاربری ایجاد کرده اید؟
گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟
Loading...
enemad-logo