پژوهش حاضر به توصیف وضعیت کنونی آموزش جامعهشناسی در ایران از دریچه نگاه پدیدارشناختی میپردازد. در این پژوهش، نخست بر آن برآمدیم تا علل مختلفِ تاثیرگذار بر وضعیت جامعهشناسی امروزین را دستهبندی کرده و پس از نشان دادنِ اهمیتِ امرِ آموزش- به عنوان نقطهای که از آنجا میتوان به رصد کردن مسائل جامعهشناسی ایران پرداخت-، بی هیچ پیشفرض و رویکرد ازپیشبدیهی پنداشته، به سراغ واقعیت آموزش جامعهشناسی برویم. راهبرد روشی به کارگرفته شده در این پژوهش، گروندد تئوری است. پیوندهای برقرار شده میان این راهبرد روشی و نگاه پدیدارشناسانه به جهانِ بیرونی، و ارتباط دوسویهی این دو رویکرد با موضوع مورد مطالعه، ما را بر آن داشت تا از دریچهی پدیدارشناسی و با روشی کیفی به مطالعهی این موضوع بپردازیم.در مرحلهی اول، به کنشگران درگیر در فرایند آموزش رجوع کرده تا بتوانیم واقعیت را آنگونه که خود کنشگران تجربه کرده و با آن زیستهاند، بازگو کنیم. مراجعه به اساتید و دانشجویان جامعهشناسیِ سه دانشگاه معتبرایران(دانشگاه تهران، دانشگاه علامهطباطبایی و دانشگاه تربیت مدرس) از طریق مصاحبههای باز و نیمهباز، سطحی از واقعیت را که مبتنی بر آگاهی کنشگران از آموزش جامعهشناسی و کلاسهای درس و فضای دانشگاه بود، برای محقق گشود. سپس به کدگذاری باز و محوری پرداخته و در نهایت با مشخص کردن مقولهی محوری «وضعیت کنونی آموزش جامعهشناسی در ایران» ، توصیفی از وضعیت آموزش جامعهشناسی ارائه شده است.
واژههای کلیدی: آموزش جامعه شناسی، پدیدارشناسی، گروندد تئوری، تجربهی زیسته، نظم مفهومی